، تا این لحظه: 20 سال و 11 ماه و 21 روز سن داره

علی سفید برفی

تاسوعا وعاشورای حسینی .سال 92

 22  آبان .چهارشنبه تاسوعای حسینی بود وعلی به خاطر اومدن دایی نادر اینا رفته بود خو  نه ی آنا تا با الشن وآرشام وآرمان بازی کنن . 23  آبان .پنج شنبه عاشورای حسینی مطابق رسم هر ساله رفتیم خو نه ی خواهر حاج عمو ،حیاط خو نشون ذوالجناح بود ودسته ی عزاداری . از اونجام رفتیم دسته عزاداری علی وآرمان والشن وآرشام وارمیا و پارلا   ازاونجام باز طبق رسم هرساله رفتیم خو نه ی اون یکی خواهر حاج عمو ،ناهار اونجا دعوت بودیم . عصر بچه ها اومدن  خو نه  ی ما وکلی با هم بازی کردن . شب هم همه خو نه ی آنایی بودیم وحدود ساعت ده شی دایی نادر اینا حرکت کردن به سمت نو شهر . ...
24 آبان 1392

خاطزات 1392

 6  مهر .شنبه طبق معمول همیشه آنا زحمت کشیده بود و همه رو برا شام دعوت کرده بود . همه به ما میگن شما خیلی خانوده ی مهربون وگرمی هستین و به نظر من این بر میگرده به پدر ومادرمون واقعا دست آنا درد نکنه که باعث میشه ما اکثر روزا دور هم جمع بشیم .بچه ها یکم با هم بازی کنن . بزر گتر ها  با هم حرف بزنن وزندگیمون از روز مرگی در میاد .(ولی همه ی مامان وبابا ها  این زحمتو به خودشون نمیدن  ،بعضی خانواده ها دوربرم هست که سالی یکبارم دور هم جمع نمیشن واین بر میگرده به ضعف  مدیریت یا عدم مدیریت  بزرگای خانواده که حتی مناسبت های خاص (عید نوروز ،رمضان ،روز مادر و...) هم امکان نداره بچه ها شو نو دور هم جمع کنن&...
5 آبان 1392
1